بلندای مجاز نشستheight above landing, HALواژههای مصوب فرهنگستانارتفاعی بر فراز محل معین فرود که در آن بالگرد با استفاده از پرواز کور شروع به تقرب میکند
اشمئزازلغتنامه دهخدااشمئزاز. [ اِ م ِ ءْ ] (ع مص ) منقبض و گرفته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اشمئزاز از چیزی ؛ منقبض شدن و رمیدن از چیزی بسبب ناخوش داشتن آن . (از المنجد).
اشمئزازفرهنگ انتشارات معین(اِ مِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بیزاری ، نفرت داشتن . 2 - (اِمص .) اکراه ، نفرت .
اشمئزازفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمکروه و ناخوش داشتن چیزی؛ بیزاری و نفرت داشتن از چیزی؛ نفرت؛ بیزاری؛ رمیدگی.
اشمئطاطلغتنامه دهخدااشمئطاط. [ اِ م ِ ءْ ] (ع مص ) دوموی شدن . یقال : اشمئط الرجل . (منتهی الارب ). دومویه شدن . و رجوع به اشمطاط و اشمیطاط شود.
اشموئیللغتنامه دهخدااشموئیل . [ اِ ] (اِخ ) پیغمبری از یهود بود که طالوت را بسلطنت بنی اسرائیل برگزید. صاحب حبیب السیر آرد: در وقتی که عالی نام امام مدبر بنی اسرائیل بود. اشمویل عل
نهالفرهنگ نامها(تلفظ: na(e)hāl) (در کشاورزی) درخت یا درختچهی نورس که تازه نشانده شده است ؛ (به مجاز) کودک نورُسته .