اشنولغتنامه دهخدااشنو. [ اِ ن َ / نُو/ اُ ن َ / نُو ] (نف مرخم ) مخفف اشنوا : چون زبان از نیک و بد بربسته شدهم ز اشنو هم ز گویا ایمنیم . عطار.و رجوع به اشنوا و شنوا و اشنودن و ش
اشنولغتنامه دهخدااشنو. [ اُ ] (اِخ ) نام شهری در آذربایجان است که امروز بنام اشنویه معروفست : و سلماس و اورمیه و اشنو را بدیشان داد. (تاریخ جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 160). و ز
اشنولغتنامه دهخدااشنو. [ اُ ن ُ ] (اِ) نوعی سیگار در تداول امروز که بنام شهر اشنویا و اشنویه است ، و آنرا انواعی است از قبیل : اشنوی کاغذی ، اشنوی مقوایی ، اشنوی ویژه . رجوع به
اشنوفرهنگ انتشارات معین( اُ ) (اِ.) نوعی سیگار که به نام شهر اشنو (اشنویه آذربایجان ) نامیده شده است .
جاشنلغتنامه دهخداجاشن . (اِخ ) کاشن . نام محلی بوده است در سیستان و منسوب بدان را کاشنی آورده اند، و در کتاب تاریخ سیستان آمده لیکن معلوم نیست املای آن چگونه است وآیا با گاف فار