hackدیکشنری انگلیسی به فارسیهک کردن، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، چاک، برش، ضربه، ضربت، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه، نویسنده مزدور، جنده، فاحشه، خش، بریدن، زخم زدن، بیل زدن، خرد کر
رخنه کردنhackواژههای مصوب فرهنگستاندست یافتن غیرمُجاز به دادهها در رایانه، معمولاً به قصد تخریب یا سوءاستفاده