اجهضدیکشنری عربی به فارسیبچه انداختن , سقط کردن , نارس ماندن , ريشه نکردن , عقيم ماندن , بي نتيجه ماندن , بجايي نرسيدن , نتيجه ندادن , صدمه ديدن , اشتباه کردن , بچه انداختن(در اثر کسالت
هضم فنّاوریtechnology assimilationواژههای مصوب فرهنگستانافزوده شدن فنّاوری جدید به فنّاوری موجود بنگاه، چنانچه کاملاً به کار گرفته شود
جاهضلغتنامه دهخداجاهض . [ هَِ ] (ع ص ) مرد تیزو سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تیزهوش . (از اقرب الموارد). و فیه جهوضة و جهاضة؛ ای حدةنفس . (اقرب الموارد). تیزد
جاهضةلغتنامه دهخداجاهضة. [ هَِ ض َ ] (ع ص ) تأنیث جاهض . (اقرب الموارد). رجوع به جاهض شود. || (اِ) خرکره ٔ ماده ٔ یکساله . ج ، جَواهِض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)
اهضابلغتنامه دهخدااهضاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ هَضب و جج ِ هَضبَة. (از ناظم الاطباء). و رجوع به هضب و هضبة شود.