اوغابلغتنامه دهخدااوغاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَغْب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی جوال و رخت روی . || گول سست اندام و ناکس و فرومایه . || شتر سطبر توانا. (آنندراج ).
غابوالغتنامه دهخداغابوا. (اِخ ) یکی از چهار شهر خانقو واقع در چین اقصی . در نخبةالدهر دمشقی ص 169 آمده است : ثم یلی هذه البلاد (بلاد فالفور و هی اوسع بلاد صین الصین ) شمالا بلاد
اغابةلغتنامه دهخدااغابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) غایب گردیدن و غایب گردیدن شوی زن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). غایب گردیدن شوی زن : اغابت المراءةُ اغابة؛ غایب گردید شوی وی . (منتهی ال
ججالغتنامه دهخداججا. [ ج َ ] (اِ) نام پرنده ای است سیاه که پر آن را به تیر نصب کنند و به عربی عقاب خوانند. (برهان ، لغات متفرقه ). عقاب و نسر. (ناظم الاطباء).