اوابلغتنامه دهخدااواب . [ اَوْ وا ] (ع ص ) آنکه به هرچیز با خدای گردد. (مهذب الاسماء). آنکه از هرچیز بخدای باز گردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بازگردنده بجانب حق . (آنندراج
اوابونلغتنامه دهخدااوابون .[ اَوْ وا ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَواب در حالت رفعی . (از مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). رجوع به اواب شود.
اجابةلغتنامه دهخدااجابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) اِجابت . پاسخ . (منتهی الارب ). پاسخ دادن . پتواز کردن . جواب دادن . (وطواط). || قبول کردن (دعا و دعوت و خواهش ). برآوردن . روا کردن .