درناGrus, Gru, Craneواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی آسمان نیمکرۀ جنوبی، در همسایگی صورت بزرگ ققنوس، که قدر پرنورترین ستارۀ آن 1/7 است
لقعةلغتنامه دهخدالقعة. [ ل ُ ق َ ع َ ] (ع ص ) آنکه دشنام دهد کسی را و به سخن ترساند او را و بس . (منتهی الارب ).
لقعلغتنامه دهخدالقع. [ ل َ ] (ع مص ) انداختن چیزی را. یقال : لقعه بحصاة؛ ای رماه بها. (منتهی الارب ). انداختن . (زوزنی ). || انداختن شتر به لوک و جز آن . (تاج المصادر). || به چ