لغتنامه دهخدا
غوانی . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غانیة، بمعنی زنی که بشوی خود خوش باشد و بحسن خویش از زیور و آرایش بی نیاز بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) غَوان . (از اقرب الموارد). رجوع به غانیة شود. || زنان آوازخوان . (از اقرب الموارد) : بزی با امانی