لمطةلغتنامه دهخدالمطة. [ ل َ طَ ] (اِخ ) شهری از بربر.شهرکی است نزدیک سوس اقصی و میان آن و سوس بیست روزه راه باشد. این را ابن حوقل گفته است در کتاب المسالک و الممالک و هی معدن ا
لمطلغتنامه دهخدالمط. [ ل َ ] (اِ) نامی که در صحاری آفریقا به حیوانی از جنس بز کوهی دهندو از پوست آن سپر سازند و «درقة لمط» نامیده شود.
لمطلغتنامه دهخدالمط. [ ل َ ] (ع مص ) اضطراب کردن . || پریشان شدن . || طپیدن . || نیزه زدن . || (اِخ ) گروهی از مردم که سپر نیکو و محکم سازند. (منتهی الارب ).