لنگیدنلغتنامه دهخدالنگیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) چون اعرجی رفتن . عرج . اعرج بودن . رفتن در حالی که به سوی وحشی خمد، نه به دیگر سوی . از یک پای صدمه دیدن و گاه ِ رفتن به یک سوی بلند و
لنجیدنلغتنامه دهخدالنجیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) بیرون کشیدن . (برهان ). از جائی بیرون کشیدن . کشیدن از جائی . آهختن . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). آختن . کشیدن : کسی را کش تو بینی دردقولنج
لنجیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. درآوردن؛ بیرون کشیدن.۲. از ریشه درآوردن چیزی از جایی.۳. آهختن.۴. (مصدر لازم) خرامیدن.
پیشپایهواژهنامه آزادپیش+پایه هموگ(معادل) premise از جناب حیدری ملایری from Piš- "before; in front," from Mid.Pers. pêš "before, earlier," O.Pers. paišiya "before; in the presence o