لایجوزلغتنامه دهخدالایجوز. [ ی َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ، ص مرکب ) (از: لا + یجوز) که روا نباشد. که جایز نیست . ناجایز. ناروا : یجوز و لایجوزستش همه فقه از جهان لیکن سرا یکسر ز مال وقف
لای زنکولغتنامه دهخدالای زنکو. [ زَ ] (اِخ ) نام محلی به یازده فرسخی میانه ٔ شمال و مشرق شهر داراب . (فارسنامه ٔ ناصری ).
لای زنگانلغتنامه دهخدالای زنگان . [ زَ ] (اِخ ) ده بزرگی از دهستان کوهستان ، بخش داراب شهرستان فسا. واقع در 54 هزارگزی خاوری داراب . کوهستان . سردسیر. دارای 2335 تن سکنه ، آب آن از چ
یجوز و لایجوزلغتنامه دهخدایجوز و لایجوز. [ ی َ زُ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رواست و روا نیست . روا و ناروا. || کنایه از مسائل شرعی است : یجوز و لایجوزستش همه فقه ازجهان لیکن سرا یکسر