لازوردلغتنامه دهخدالازورد. [ زْ / رَ وَ ] (اِ) لاجورد. لاژورد. رجوع به لاجورد شود : زمین جزع و دیوارها لازورددرش زر و بیجاده بر زر زرد.اسدی (گرشاسب نامه ص 286 نسخه ٔ کتابخانه ٔ مو
ولازجردلغتنامه دهخداولازجرد. [ وَ ج ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بزچلو از بخش وفس شهرستان اراک . سکنه ٔ آن 270 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ولازجردلغتنامه دهخداولازجرد.[ وَ ج ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 21 هزارگزی جاده ٔ عمومی ، دارای 308 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
جلازلغتنامه دهخداجلاز. [ ج ِ ] (ع اِ) پی پیچیده در اطراف تازیانه و بر کمان و جز آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به جلازة شود.