جلائفلغتنامه دهخداجلائف . [ ج َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ جلیفة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جلیفه شود.
لائمةدیکشنری عربی به فارسیمقصر دانستن , عيب جويي کردن از , سرزنش کردن , ملا مت کردن , انتقادکردن , گله کردن , لکه دار کردن , اشتباه , گناه , سرزنش
قالندواژهنامه آزادقا لند بر گرفته شده از دو کلمه قال در زبان لری به معنی(فریاد) و لند که مخفف کلمه (بلند) می باشد که میشود(قال بلند) که بر اثر گذشت زمان و کوتاه شدن و مخفف شدن وا