generateدیکشنری انگلیسی به فارسیتولید می کنند، تولید کردن، زادن، زاییدن، احدای کردن، بوجود اوردن، تناسل کردن، حاصل کردن، تولید نیرو کردن
generatesدیکشنری انگلیسی به فارسیتولید می کند، تولید کردن، زادن، زاییدن، احدای کردن، بوجود اوردن، تناسل کردن، حاصل کردن، تولید نیرو کردن
تصویر رایانهایcomputer-generated image, CGIواژههای مصوب فرهنگستانتصویری که با رایانه تولید میشود و معمولاً بهعنوان جلوۀ ویژه به کار میرود
ایجاد کردندیکشنری فارسی به انگلیسیbeget, breed, build, create, do, effects, effectuate, establish, generate, provoke, inspire, institute, make, produce, spawn, usher