لجمةلغتنامه دهخدالجمة. [ ل َ م َ ] (اِ) ظاهراً به معنی وحل و باتلاق است و یا به معنی لجم که گل و لای ته جوی و کولابها باشد: شکار در آن جایگه رفت و اسب ملکزاده را در آن جایگاه بر
لجمةلغتنامه دهخدالجمة. [ ل ُ م َ ] (ع اِ) کوه هموار گسترده برزمین . || کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ).
لؤمةلغتنامه دهخدالؤمة. [ل ُ ءَ م َ ] (ع ص ) آنکه کار کرده ٔ دیگری را حکایت کند. || (اِ) افزارهای آماج و ساختگی آن . (منتهی الارب ). جمله آلات برزگر. (مهذب الاسماء). جماعة اداة
لومةلغتنامه دهخدالومة. [ ل َ م َ ] (ع اِ) کار ملامتناک . یقال : جاء بلومة. || انگبین . (منتهی الارب ).
لومةلغتنامه دهخدالومة. [ ل َ م َ ] (ع مص ) لوم . سرزنش . سرکوفت . ملام . ملامة. نکوهیدن . (منتهی الارب ). نکوهش : لومة لائم .
لومةلغتنامه دهخدالومة. [ ل ُ وَ م َ ] (ع ص ) رجل لُومة؛ مرد بسیار ملامت کننده . (منتهی الارب ). سرزنش کننده .
لومةلغتنامه دهخدالومة. [ م َ ] (ع ص ) رجل ٌلومة؛ مرد نکوهیده . || (اِمص ) «لی فیه لومة»؛ مرا در آن درنگی و نگرانی است . (منتهی الارب ).
گراف یالیline graph, covering graph, adjoint graph, derived graph, edge graphواژههای مصوب فرهنگستانبرای گراف مفروض G، گرافی مانند (G)L که رأسهای آن یالهای G هستند و دو رأس در(G)L به هم وصل میشوند، هرگاه یالهای متناظر در G دارای رأس مشترک باشند