لورانلغتنامه دهخدالوران . (اِخ ) دهی جزء دهستان سیاه رود بخش افجه ٔ شهرستان تهران واقع در سی هزارگزی جنوب خاوری گلندوک و 500گزی راه شوسه ٔ دماوند به تهران . دامنه و سردسیر. دارای
لورانلغتنامه دهخدالوران . (اِخ ) موضعی به آمل مازندران . (از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 113).
کلورانلغتنامه دهخداکلوران . [ ] (اِخ ) نام شهری و ولایتی است به ترکستان . (انجمن آرا) (آنندراج ). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از
گل ورانلغتنامه دهخداگل وران . [ گ ُ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناوه کش بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 180هزارگزی خاور سراب دوده و 2هزارگزی شمال اتومبیل رو خرم آبادبه کوهدشت .
لجرانلغتنامه دهخدالجران . [ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان قشلاق از بخش گرمسار شهرستان دماوند، واقع در 2هزارگزی جنوب باختری گرمسار دارای 646 تن سکنه ٔ شیعه . آب آن از حبله رود. محصو
لورانکلغتنامه دهخدالورانک . [ ن َ ] (اِ) دبه ٔ روغن را گویند و بعضی گویند ظرفی باشد برنجی که روغن و غیره در آن کنند. جای روغن . آوند و ظرف روغن . لوراور. (برهان ). لولانک . لوراک