لوحش الغتنامه دهخدالوحش ا. [ ل َ ح َ شَل ْ لاه / ل َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) در اصل لا اَوْحَشَه ُ اﷲ بود و معنی آن ، وحشت نداد او را اﷲتعالی . فارسیان در وقت تع
لوحش اللـهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکلمهای که در مقام تعظیم و استعجاب میگویند؛ وحشت ندهد او را خدای؛ خدا او را غمگین و ملول نکند: ◻︎ ز رکنآباد ما صد لوحشالله / که عمر خضر میبخشد زلالش (حافظ۲:
حشو لوزینجلغتنامه دهخداحشو لوزینج . [ ح َش ْ وِ ل َ ن َ ] (ترکیب وصفی ) حشولوزینه ، حشو ملیح . رجوع به حشو لوزینه شود. حکی عن صاحب بن عباد انه کان یقول اذا سمع قول عوف بن محلم :ان الث