لویشهلغتنامه دهخدالویشه . [ ل َ وی ش َ / ش ِ ] (اِ) لبیشه . لبیش . لبیشن .لویشن . لویش . لباشه . لواشه . لباچه . رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود. زیار. (مهذب الاسماء
لویشهلغتنامه دهخدالویشه . [ ل ُ وی ش َ / ش ِ ] (اِ) غله ٔ کوفته شده را گویند که هنوز از کاه جدا نکرده باشند. (برهان ).
لویشهفرهنگ انتشارات معین(لَ شَ یا ش ) (اِ.) ریسمانی که به شکل حلقه بر سر چوبی نصب کنند و اسب و خر چموش را در آن حلقه نهند و بتابند تا حرکات ناپسند نکنند؛ لویش و لویشن و لبیشه و لبیشن و