بردالعجوزلغتنامه دهخدابردالعجوز. [ ب َ دُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) سرمای پیرزن . برد عجوز و آن هفت روز است اول آن مطابق است تقریباً با 25 یا 26 اسفند ماه جلالی و دهم مارس فرانسوی و پایا
بردالعجوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسرمای پیرزن؛ هفت روز آخر زمستان؛ سه روز آخر بهمن و چهار روز اول اسفند.
برداعلغتنامه دهخدابرداع . [ ب َ ] (اِ) اسپرک را گویند و آن گیاهی است که چیزها را بدان رنگ کنند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
برداللغتنامه دهخدابردال . [ ب َ ] (اِ) پرگال . (آنندراج ) (برهان ). پرگار. (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء).
بردالجندبلغتنامه دهخدابردالجندب . [ ب ُ دَل ْ ج َ دَ ] (ع اِ مرکب ) دو بال ملخ . (یادداشت مؤلف از منتهی الارب ).