برنجاسپلغتنامه دهخدابرنجاسپ . [ ب ِ رِ ] (اِ) گیاهی باشد که آنرا بوی مادران گویند و به عربی حبق الراعی خوانند وچون در خانه بگسترند جمیع گزندگان بگریزند. (برهان ). بوی مادران . (الف
برنجگویش اصفهانی تکیه ای: berenǰ طاری: berenǰ طامه ای: beranǰ طرقی: berenǰ کشه ای: berenǰ نطنزی: berenǰ