ارزش آتیfuture value, FVواژههای مصوب فرهنگستانارزش یک سرمایهگذاری با نرخ ثابت بازدهی در یک زمان مشخص در آینده
بروقلغتنامه دهخدابروق . [ ب َ ] (ع ص ) بارق . مبرق : ناقة بروق ؛ ناقه که دم بلند کند که آبستنی نماید و آبستن نباشد. (از منتهی الارب ). و رجوع به بارق و مبرق شود.
بروقلغتنامه دهخدابروق . [ ب َرْ وَ ] (ع اِ) گیاهی است که هرگاه ابر بیند سبز گردد. (از منتهی الارب ). درخت ضعیفی است که گویند هرگاه آسمان ابری شود سبز میگردد بدون اینکه باران ببا
بروقلغتنامه دهخدابروق . [ ب ُ ] (ع مص ) درفشیدن و برق آوردن آسمان . (از منتهی الارب ). درخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). درفشیدن . (دهار). آشکار شدن برق در آسمان . (از اقرب الموار
برچقلغتنامه دهخدابرچق . [ ب َ چ َ ] (اِ) برچخ . (آنندراج ). زوبین : ز پروانه هرگز نبیند ملال ز برچق به دامش گشاده ست بال .وحید.
برگ قجیلغتنامه دهخدابرگ قجی . [ ب َ گ ِ ق ُ ] (اِ مرکب ) ظاهراً نوعی از رستنیها باشد با طعم تند : ترتیزه تیز و برگ قجی تیز و سرکه تیزبریان ستیزه چندکنی با چنین سه تیز؟بسحاق اطعمه .
بروقةلغتنامه دهخدابروقة. [ ب َرْ وَ ق َ] (ع اِ) یکی بروق . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در مثل است : أشکر من بروقة؛ حق شناس تر و سپاسگزارتر از بروقة، چه آن با دیدن ابر س