تابش فرابنفش دورfar-ultraviolet radiation, FUV radiationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تابش الکترومغناطیسی که طولِموج آن تقریباً در گسترۀ 50 تا 200 نانومتر واقع است
بعرةلغتنامه دهخدابعرة. [ ب َ رَ ] بَعر یکی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد بَعر و بَعَر، یعنی یک پشکل . (ناظم الاطباء). بشک . ج ، ابعار. (مهذب الاسماء). سرگی
بعرةلغتنامه دهخدابعرة. [ ب َ ع َ رَ ] (ع اِ) سر نره . (آنندراج ) (منتهی الارب ). سر نره و حشفه . (ناظم الاطباء).
بعرلغتنامه دهخدابعر. [ ب َ / ب َ ع َ ] (ع اِ) پشکل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرگین شتر و گوسفند و آهو و موش بفارسی پشک گویند. (غیاث ). سرگین حیوانات است که خشک شده از هم پاش
بعرلغتنامه دهخدابعر. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) بعیر گشتن شتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بعیر شدن جمل . (ناظم الاطباء).
بعرلغتنامه دهخدابعر. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) پشکل افکندن . (منتهی الارب ). پشکل انداختن شتر و گوسفند، و کذلک بعر الارنب . (ناظم الاطباء). پشکل افکندن . (آنندراج ). بشک اوکندن . (زو