64 مدخل
بسنگ .[ ب َ س َ ] (اِخ ) منتخب کتاب انجیل . (ناظم الاطباء).
(بِ سَ) (ص .) باوقار، باشکوه .
پاره کن
پاره شدن
مانند
زدن – زدن ناگهانی – کتک زدن – کوبیدن
بسنگک . [ ب َ س َ گ َ ] (اِ) ژاله بود و آن را تگرک نیز گویند. (اوبهی ) .