بسیجیدهلغتنامه دهخدابسیجیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) بسیچیده . سامان و کارسازی کرده شده و ساخته و آماده گردیده . (برهان ). مهیا شده . (ناظم الاطباء). ساخته . (شرفنامه ٔ منیری ). ب
بسیلغتنامه دهخدابسی . [ ب َ ] (ق ) بمعنی بسیار و زیادتی . (برهان ). مزیدعلیه بس . (غیاث ). بسیار وبس . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء). بمعنی بسیاری و آن را بسا نیز گویند. (
بسیلغتنامه دهخدابسی . [ ب َس ْ س ] (ص نسبی ) منسوب به بَس ّ که بطنی است از حمیر. (از لباب الانساب ) (از سمعانی ).
بسیلغتنامه دهخدابسی . [ ] (اِخ ) شهریست بترکستان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 جزء 30 ص 49، 50، 444 و 531 شود.