مرز تقویتشدهfortified boundaryواژههای مصوب فرهنگستانمرزی که در طول آن با ایجاد موانع فیزیکی مانع از ورود و خروج افراد میشوند
fortifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیتقویت می کند، دارای استحکامات کردن، مستحکم کردن، تقویت کردن، پرمایهکردن، نیرومند کردن
غنیساز شیر مادرhuman milk fortifierواژههای مصوب فرهنگستانمکملی که برای برآوردن نیازهای تغذیهای فزایندۀ نوزادان نارس به شیر مادر افزوده میشود