fouledدیکشنری انگلیسی به فارسیفرو ریخته، لکه دار کردن، نارو زدن، بهم خوردن، گیر کردن، ناپاک کردن، گوریده کردن، چرک شدن
ابلهیدیکشنری فارسی به انگلیسیfatuousness, folly, foolishness, imbecility, simplicity, stupidity, tomfoolery, vacuity