ثانيةدیکشنری عربی به فارسیدوم , دومي , ثاني , دومين بار , ثانوي , مجدد , ثانيه , پشتيبان , کمک , لحظه , درجه دوم بودن , دوم شدن , پشتيباني کردن , تاييد کردن
ثانيةدیکشنری عربی به فارسیاز نو , دوباره , دگربار , پس , باز , يکبارديگر , ديگر , از طرف ديگر , نيز , بعلا وه , ازنو , بطرز نوين , از سر
ثانیةلغتنامه دهخداثانیة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثانی . || شصت یک از دقیقه و او قسمت میشود به شصت ثالثه (فلک ). || از درجه ٔ دوم . از درجه ٔ ثانیه (اصطلاح طب ). رجوع به درجه شو
سانیةلغتنامه دهخداسانیة. [ ی َ ] (ع اِ) دلو کلان و ادات آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). چرخ آب . (دهار).دولاب . چرخ چاه . || شتر آبکش . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (دهار). ج ، سوان
ثانیه شمارلغتنامه دهخداثانیه شمار. [ ی َ / ی ِ ش ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عقربک خرد که ثانیه های دقیقه را در دستگاه ساعت معلوم کند.