وزارت امور خارجهForeign Service, Diplomatic Service, Foreign Office, FO, Ministry of Foreign Affairs, MFA, Department of External Affairs, Ministry of External Affairsواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی دولتی که مسئول هدایت سیاست خارجی کشور است متـ . وزارت خارجه
بخوریدهلغتنامه دهخدابخوریده . [ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف ) مصروع و هراسیده شده . (ناظم الاطباء). دیوزده و پری زده و آسیب زده . (آنندراج ).
دیو بخوریدهلغتنامه دهخدادیو بخوریده . [ وْ ب ِ خوَ / خ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )جن دار و مصروع . (ناظم الاطباء). آسیب زده و پری زده . (آنندراج ). مخبل . (السامی فی الاسامی چاپ عکسی ص 73
بخریدهلغتنامه دهخدابخریده . [ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف ) مصروع . کسی که مبتلا به صرع باشد. (ناظم الاطباء).
جبخلغتنامه دهخداجبخ . [ ج َ ] (ع مص ) گردانیدن کعبتین در دست بوقت قمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) اجباخ . مکانهاست که درختهای خرما دارد. (منتهی ا
امیرفؤادفرهنگ نامها(تلفظ: amir fo’ād) (عربی) امیر قلبها ، پادشاه دلها ، به تعبیری امیر صاحب دل ، پادشاه دارای دل منور به نور حق.