وافاWi-Fi, Wi-Fi technologyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکه داخلی بیسیم که حداکثر برد انتقال آن 100 متر است متـ . وایفای
فیلم علمی ـ تخیلیscience-fiction film, sci-fiواژههای مصوب فرهنگستانفیلمی براساس فرضیههای اثباتشده و اثباتنشدۀ علمی؛ بخش علمی این نوع فیلم به فرضیههای اثباتشده و بخش تخیلی آن بر احتمالات آینده اشاره دارد
ارتباطات نورمرئیvisible light communications, light fidelity, LI-FIواژههای مصوب فرهنگستانسامانة ارتباطات بیسیم که اطلاعات را از طریق مدولهسازی با نور مرئی برای چشم انسان انتقال میدهد اختـ . ارنوم VLC
سامانۀ سوختپاشیfuel injection system, fuel injection, FIواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای سوخترسان که در آن، بهجای استفاده از کاربراتور، سوخت مستقیماً به داخل سیلندر یا به داخل چندراهۀ ورودی سوخت با فشار پاشیده میشود
بهجةلغتنامه دهخدابهجة. [ ب َ ج َ ](ع مص ) شاد شدن . (دهار). شادمان شدن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). بهج . (ناظم الاطباء). و رجوع به بهجت و بهج شود. || خوب و نیکو گردیدن .
بهجةدیکشنری عربی به فارسیخوشي , لذت , شوق , ميل , دلشاد کردن , لذت دادن , محظوظ کردن , طلسم , جادو , فريبندگي , دليري , افسون , زرق و برق , سرور , مسرت , حظ , شادي کردن , خوشحالي کردن ,
جبهةلغتنامه دهخداجبهة. [ ج َ هََ ] (ع اِ) جبهه . پیشانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میان دو ابرو تا ناصیه . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). چکاد. (نصاب ). رخساره .
جبهة گسیختrupture frontواژههای مصوب فرهنگستانمرزی که در لحظه میان بخشهای درحاللغزش و قفلشدة گسل در هنگام زمینلرزه تشکیل میشود
نفخِ شکمگویش خلخالاَسکِستانی: fu دِروی: fu شالی: fu کَجَلی: vâ کَرنَقی: fi کَرینی: fi کُلوری: fu kardan گیلَوانی: fü لِردی: nafx/ fi