بازآوردنلغتنامه دهخدابازآوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) مراجعت دادن . تجدید کردن . برگرداندن .واپس آوردن . واپس دادن . (ناظم الاطباء) : رو تا قیامت ایدر زاری کن کی مرده را بزاری باز آر
بازآوردنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدوباره آوردن؛ برگرداندن؛ واپس آوردن: ◻︎ شو تا قیامت آید زاری کن / کی رفته را به زاری بازآری؟ (رودکی: ۵۱۱).
بازآوردنrefreshواژههای مصوب فرهنگستان1. تکرار کردن یک عمل که درنهایت به بازسازی یا احیای ویژگیهای آن منجر میشود 2. کپی کردن اطلاعات از یک رسانۀ ذخیرهسازی در همان رسانه
باز جای آوردنلغتنامه دهخداباز جای آوردن . [ زِ وَ دَ ] (مص مرکب ) بر جای نخست آوردن . به مکان اول برگرداندن . بقرار اصل باز بردن . بحال نخست بازگرداندن . || مجازاً رهانیدن : وزان پس بباش