باءلغتنامه دهخداباء. (حرف ) ب . با. بی . حرف دوم از الفبای فارسی میان الف و پ و حرف دوم از الفبای عربی میان الف و تاء و حرف دوم از ابجد. رجوع به «ب » و «با» شود.- امثال :از با
باءلغتنامه دهخداباء. (ع مص ) نکاح . (قطر المحیط). جماع . (منتهی الارب ). مباءة. بائة. نکاح کردن . وطی بسیار. مجامعت . مباشرت . آرامش با. || (ص ) مرد بسیارجماع . (مهذب الاسماء).
جباءلغتنامه دهخداجباء. [ ج َ ب َءْ ] (اِخ ) دهی است به یمن . (منتهی الارب ). کوهی است به یمن نزدیک جند و گویند قریه ای است بیمن و ابن حائک آرد: قریه یا شهری است معافر را. (از مع
جباءلغتنامه دهخداجباء. [ ج َ ب َءْ ] (اِخ ) دهی است بیمن . (از منتهی الارب ). کوهی نزدیک یمن و گفته اند دهی است به یمن . (معجم البلدان ).
جباءلغتنامه دهخداجباء. [ ج َب ْ با ] (ع اِ) سر شاخ گاو. || (اِ، ص ) زن پست سرین . || زن پست سینه و پست پستان . || زن باریک ران . || ناقة جباء؛ ناقه ٔ کوهان بریده . (منتهی الارب