باجبگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخاذ، باجستان، باجگیر ۲. رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر، مرتشی ≠ باجده، راشی
باج بگیرفرهنگ انتشارات معین(بِ) (ص مر.) باج گیر، کسی که به سبب زور و نفوذ خود از دکان دارها و غیره وجوهی اخذ کند.
باج بگیرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهباجگیرنده؛ باجستان؛ کسی که بهزور و قلدری از دیگران باج میگیرد.
بواکیرلغتنامه دهخدابواکیر. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ باکورة، باکور. (اقرب الموارد) : از اجتناء بواکیر تفاصیل حکمت او فرومانند. (تاریخ بیهقی ص 1).