بلولغتنامه دهخدابلو. [ ب َ ] (اِ) نامیست که در گرگان به داردوست دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در رامیان ، پاپیتال را گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). پیچک . گیاه پیچنده . رجوع به پ
بلولغتنامه دهخدابلو. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورک سردشت ، بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 221 تن . آب آن از رودخانه ٔ سردشت و محصول آن غلات و توتون و حبوب است . (از فر
بلولغتنامه دهخدابلو. [ ب َل ْوْ] (ع مص ) آزمودن . (منتهی الارب ). اختبار خیر یا شر. (تاج المصادر بیهقی ). آزمودن به خیر و شر. (دهار). آزمودن و اختبار کردن . (از اقرب الموارد).
بلولغتنامه دهخدابلو. [ ب ِل ْوْ ] (ع ص ) فلان بلو اسفار؛ سفرآزموده و کهن و لاغرگشته در آن . (منتهی الارب ). قدیمی و کهنه ، گویند هو بلو اسفار؛ یعنی سفرها و تجارب او را کهن کرده
بهرۀ مؤثرeffective gainواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف بین آستانههای شنوایی فرد قبل و بعد از جایگذاری سمعک که برحسب دسیبل سنجیده میشود متـ . بهرۀ کارکردی functional gain, FG
نمایش تحویلناپذیرirreducible representationواژههای مصوب فرهنگستانبرای گروه متناهیG، به شرط مفروض بودن میدانی مانندF، نمایشی از آن گروه که در آنFGـ مدول متناظر با آن تحویلناپذیر است متـ . نمایش تحویلناپذیر گروه irreducible