بلونلغتنامه دهخدابلون . [ ب َ ] (اِ) دستمال و رومال . || گلوبند. || تسبیح . || راه و طریق . (ناظم الاطباء).
بلونلغتنامه دهخدابلون . [ ب ُ ] (اِ) بنده ، برابر آزاد. (از برهان ). عبد. مملوک . رق . بنده . مقابل آزاد. و ظاهراً در این بیت محمدبن وصیف سجزی این کلمه آمده است در مدح یعقوب بن
بلونکلغتنامه دهخدابلونک . [ ب َ ن َ ] (اِ) شمشیر چوبین . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (مجمع الفرس ). بلوندک . بلونه . رجوع به بلوندک و بلونه شود.
بلگنلغتنامه دهخدابلگن . [ ب َ گ َ ] (اِ) سر دیوار. (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ). بلکن . رجوع به بلکن شود. || منجنیق . (آنندراج ). بلکن . رجوع به بلکن شود.
بلگنجکلغتنامه دهخدابلگنجک . [ ب ُ گ َ ج َ ] (ص ) هرچیز عجیب و غریب که دیدن آن خنده آرد. (آنندراج ). بلکنجک . رجوع به بلکنجک شود.
بهرۀ مؤثرeffective gainواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف بین آستانههای شنوایی فرد قبل و بعد از جایگذاری سمعک که برحسب دسیبل سنجیده میشود متـ . بهرۀ کارکردی functional gain, FG
نمایش تحویلناپذیرirreducible representationواژههای مصوب فرهنگستانبرای گروه متناهیG، به شرط مفروض بودن میدانی مانندF، نمایشی از آن گروه که در آنFGـ مدول متناظر با آن تحویلناپذیر است متـ . نمایش تحویلناپذیر گروه irreducible