بیست و ششلغتنامه دهخدابیست و شش . [ ت ُ ش َ / ش ِ ] (عددمرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد بیست به اضافه ٔ شش . عددبعد از بیست وپنج و قبل از بیست وهفت . ستة و عشرون .
بیستلغتنامه دهخدابیست . (عدد، ص ، اِ) عقد دوم از عقود اعداد یعنی دو دفعه ده . (ناظم الاطباء). عددی پس از نوزده و قبل از بیست ویک . (یادداشت مؤلف ). دو ده . (انجمن آرا). عشرون و
بیستلغتنامه دهخدابیست . (فعل امر) مخفف بایست . برپا شو. || درنگ کن . توقف کن . (از برهان ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) : این بگفتندو قضا می گفت بیست پیش پایت دام ناپیدا بسی
بیستلغتنامه دهخدابیست . [ ] (اِخ ) ابوسعید گفته گمان میکنم از قریه های ری باشد. (از مراصد الاطلاع ).