بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْفرهنگ واژگان قرآندست گشوده ها (بسط يد در يک شخص توانگر به معناي بذل و بخشش مال و احسان به مستحقين است ، و بسط يد در يک زمامدار قدرت بر اداره امور مملکت است بدون اينکه مزاحمي در
باسطلغتنامه دهخداباسط. [ س ِ ] (ع ص ، اِ) فراخ کننده . (منتهی الارب ). اسم فاعل از بَسط. فراخی دهنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فراخ کننده ٔ روزی . (مهذب الاسماء). || گسترنده
باسطوسلغتنامه دهخداباسطوس . (ع اِ)قصب الساج : هو قصب الفارس و هوالاندلسی و یقال له باسطوس و هوالمصمت و هوالذی یعمل منه النشاب و منه ما یقال له بلش ... (دزی ج 2 ص 352) و رجوع به قص