بودباشلغتنامه دهخدابودباش . (اِ مرکب ) محل سکونت . منزل . (فرهنگ فارسی معین ). منزل و مسکن . (ناظم الاطباء). || سکونت . (آنندراج ). || خدمت . || خوراک . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم
بلغتنامه دهخداب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه
بولغتنامه دهخدابو. [ ب َوو ] (ع اِ) پوست شتربچه که پر از کاه و مانند آن کرده بر آن شتران دوشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): فلان اخدع من البو و انکد من اللو. (اقرب الموا
بولغتنامه دهخدابو. (اِ) بوی . رایحه . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). رایحه و تأثیری که به واسطه ٔ تصاعد پاره ٔ اجسام در قوه ٔ شامه