بونیونلغتنامه دهخدابونیون . (معرب ، اِ) ارقطیون . (ابن البیطار). به یونانی نباتی است ساقش بقدر انگشت و برگش شبیه به برگ کرفس و لطیف تر از آن و گلش شبیه به گل شبت و تخمش ریزه و خوش
بوبونیونفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی با ساقۀ راست و محکم و گلهای زردرنگ شبیه گل بابونه که در طب قدیم مصرف دارویی داشته؛ حالبی.
بولامونیونلغتنامه دهخدابولامونیون . (معرب ، اِ) به یونانی ، قسمی از مخلصه است وگیاه آن مابین شجر و حشیش . و شاخ آن باریک و پرشعبه . و برگ آن از برگ سداب طولانی تر و بزرگتر و بر اطراف
بونیلغتنامه دهخدابونی . (اِخ ) از جمله کسانی است که در کیمیا (زرسازی ) بحث کرده و بعمل رأس و اکسیر تام رسیده است . (ابن الندیم ).
بونیلغتنامه دهخدابونی . (اِخ ) محی الدین یا شرف الدین احمدبن علی القرشی بونی . پیشوایی است متبحر و صاحب تصنیفات بسیار در علم حروف از آن جمله : شمس المعارف الکبری و الوسطی و الصغ