بولدوزرفرهنگ انتشارات معین(دُ زِ) [ انگ . ] (اِ.) ماشین سنگین زنجیردار با قدرت زیاد که با تیغة فولادی سپر مانند جلوی خود، خاک و مصالح روی زمین را جا به جا می کند، هموارساز (فره ).
بولدوزرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهماشینی زنجیردار با بیل فولادی بزرگی در جلو که برای خاکبرداری استفاده میشود.
بجلد رفتنلغتنامه دهخدابجلد رفتن . [ ب ِ ج ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ، کنایه ) (به جلد چیزی رفتن یاکسی رفتن ) در پوست کسی یا چیزی شدن . متشکل به شکل او شدن . (آنندراج ). در جامه ٔ کسی درآمد