بخش غذانوشابهfood and beverage, F&Bواژههای مصوب فرهنگستانبخشی در واحدهای پذیرایی مهمانخانهها/ هتلها که عهدهدار تهیه و فراوری و عرضۀ غذا و نوشیدنی به مهمانان است متـ . غذانوشابه
صافی سرعتvelocity filter, apparent velocity filter, fan filter, dip filter, f-k filter, pie-slice filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پالایه که براساس سرعت ظاهری یا برونراند بهنجار عمل میکند
بوشلغتنامه دهخدابوش . (اِ) شیافی باشد که از دربند می آورند و آنرا بوش دربندی میخوانند. گویند آن رستنی باشد که در ملک ارش بهم میرسد. و آنرا می کوبند و شیاف ساخته می آورند. سرد و
بوشلغتنامه دهخدابوش . [ ب َ ] (ع مص ) فریاد کردن و صیحه زدن . (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || قصد کردن کسی را به چیزی . (از ناظم الاطباء).
بوشلغتنامه دهخدابوش . [ ب َ / بُو ] (اِ) کرو فر و خودنمایی . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : گر زیادت میشود زین رو بودنز برای بوش و
بوشلغتنامه دهخدابوش . [ ب َ / بُو ] (ع اِ) مردم درهم آمیخته . و اوباش جمع آن است و هذا جمع مقلوب . (غیاث ). بسیاری از مردم و یا جماعت مردم درهم آمیخته از هر جنس . ج ِ اوباش . (
بوشلغتنامه دهخدابوش . [ ب َ وِ ] (اِمص ) تقدیر که قدرت داشتن است . (برهان ). تقدیر ازلی . (آنندراج ) (انجمن آرا). تقدیر و سرنوشت و نصیب . (ناظم الاطباء). تقدیر. سرنوشت . (فرهنگ
بچشگویش اصفهانی تکیه ای: bečeš طاری: vâčiš طامه ای: bočiš طرقی: vâčiš کشه ای: vâčiš نطنزی: vâčiš / bačeš
بچشلغتنامه دهخدابچش . [ ب َ چ َ ] (اِ) نرمه و پرهای بینی . || سستی . || رنج . مشقت . (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری )(فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). و رجوع به بچس شود.
بجشکلغتنامه دهخدابجشک . [ ] (اِخ ) کوهی است میانه ٔ بلوک سروستان و خفر فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
قضیههای مقدار میانگینmean value theorems, laws of the meanواژههای مصوب فرهنگستانقضیههایی که براساس آنها اگر تابع f بر بازۀ بستۀ [a,b] پیوسته و بر بازۀ باز (a,b) مشتقپذیر باشد، آنگاه عددی مانند 0X بین a و b وجود دارد، بهطوریکه (f(b) - f(
نمایش تحویلناپذیرirreducible representationواژههای مصوب فرهنگستانبرای گروه متناهیG، به شرط مفروض بودن میدانی مانندF، نمایشی از آن گروه که در آنFGـ مدول متناظر با آن تحویلناپذیر است متـ . نمایش تحویلناپذیر گروه irreducible
امیرفرازفرهنگ نامها(تلفظ: amir farāz) (عربی ـ فارسی) (به مجاز) امیر بزرگ و والا مقام ، پادشاه بلندمرتبه و ... .