headpieceدیکشنری انگلیسی به فارسیهدست، کلاه، سرصفحه، سرلوحه، هوش، سر، ادراک، ادم باهوش، هر التی که روی سر قرار میگیرد
چشمی 1eyepiece, ocularواژههای مصوب فرهنگستانعدسی یا سامانهای اپتیکی در ریزبین که جلوی چشم ناظر قرار میگیرد
headpiecesدیکشنری انگلیسی به فارسیهدایا، کلاه، سرصفحه، سرلوحه، هوش، سر، ادراک، ادم باهوش، هر التی که روی سر قرار میگیرد
چشمی 1eyepiece, ocularواژههای مصوب فرهنگستانعدسی یا سامانهای اپتیکی در ریزبین که جلوی چشم ناظر قرار میگیرد