outridesدیکشنری انگلیسی به فارسیفراموش کردن، در مسابقه چیره شدن، در سواری پیش افتادن از، در برابر طوفان ایستادگی کردن
حوردیسلغتنامه دهخداحوردیس . (ص مرکب ) حورمانند. شبیه حور : چه قدر آورد بنده ٔ حوردیس که زیر قبادارد اندام پیس .سعدی .
حوردیسفرهنگ فارسی عمیدزیبا؛ مانند حور: ◻︎ چه قدر آورد بندۀ حوردیس / که زیر قبا دارد اندام پیس (سعدی۱: ۱۴۲).