اسبسواری استقامتendurance ridingواژههای مصوب فرهنگستانیکی از رشتههای سوارکاری که مسابقات آن در مسافتهای طولانی برگزار میشود
تابآوری 1enduranceواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمانی که یک هواگَرد یا خودروِ زمینی یا شناور میتواند در وضعیت خاص، برای مثال بدون سوختگیری مجدد، به عملیات خود ادامه دهد
حد دوامendurance limit, endurance strengthواژههای مصوب فرهنگستانبیشینهتنشی که یک قطعه میتواند، بدون شکست ناشی از خستگی، در فشار حاصل از تعداد مشخصی دور، معمولاً در حدود 106 دور، تحمل کند
استقامتدیکشنری فارسی به انگلیسیendurance, perseverance, persistence, stamina, staying power, strength, support
پایداریدیکشنری فارسی به انگلیسیendurance, opposition, patience, persistence, resistance, staying power