impeachدیکشنری انگلیسی به فارسیامپراطوری، متهم کردن، بدادگاه جلب کردن، احضار نمودن، عیب جویی کردن، تردید کردن در، باز داشتن، اعلام جرم کردن
tempestدیکشنری انگلیسی به فارسیطوفان، جوش وخروش، توفان، تندباد، تندی، هیجان، توفان ایجاد کردن، توفانی شدن