بویطلغتنامه دهخدابویط. [ ب ُ وَ ] (اِخ ) دهی است به مصر. (منتهی الارب ). نام قریه ای است در صعید مصر. (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
تحویطلغتنامه دهخداتحویط. [ ت َح ْ ] (ع مص ) دیواربست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة) (آنندراج ). دیوار کردن . (زوزنی ) (آنندراج ). دیوار ساختن . دیواربست کردن . (منتهی ا
تزویطلغتنامه دهخداتزویط. [ ت َزْ ] (ع مص ) بزرگ و کلان کردن لقمه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسویطلغتنامه دهخداتسویط. [ ت َ س ْ ] (ع مص ) بسیار بیامیختن . (تاج المصادر بیهقی ). بیامیختن .(از زوزنی ). آمیختن چیزی را به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محتو
تشویطلغتنامه دهخداتشویط. [ ت َش ْ ] (ع مص ) دراز شدن سفر. || جوش دادن دیگ را. || نیک پختن گوشت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || راندن اسب را بحد