یرملغتنامه دهخدایرم . [ ی َ ] (اِ) قسمی از ساز مانند بربط که دارای شکم بزرگی است و تارهای آن برنجین و آن را با کمان می نوازند. (ناظم الاطباء). بربط. (یادداشت مؤلف ). || کسی که
یرموکلغتنامه دهخدایرموک . [ ی َ ] (اِخ ) وادیی است میان نهر اردن و بحر لوط واقع در شام که به سبب جنگی که در عهد خلافت ابوبکرخلیفه ٔ اول در آنجا روی داد سخت مشهور است . خالدبن ولی
چیرم آبادلغتنامه دهخداچیرم آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه ٔ بخش میناب شهرستان بندرعباس . در 95هزارگزی شمال میناب سر راه مالرو میناب به کلاشکرد واقع است . 300 تن سکنه د
ویرمونیلغتنامه دهخداویرمونی . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا از شهرستان اردبیل واقع در 1 هزارگزی شوسه ٔ آستارا به اردبیل ، دارای 2833 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران