traducesدیکشنری انگلیسی به فارسیتراژدی، بهتان زدن به، افترا زدن به، رسوا کردن، لکه دار کردن، بد نام کردن
producesدیکشنری انگلیسی به فارسیتولید می کند، تولید کردن، ارائه دادن، زاییدن، بسط دادن، ایجاد کردن، عمل اوردن، ساختن
reducesدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش می یابد، کاستن، کم کردن، تقلیل دادن، ساده کردن، تنزل دادن، استحاله کردن، مطیع کردن، خرد کردن، خرد ساختن