ینگلغتنامه دهخداینگ . [ ی َ ] (اِ) شکل و مانند و طرز و روش . (از ناظم الاطباء) (برهان ) (از آنندراج ). روش . (فرهنگ جهانگیری ). بیانکی می گوید: فارسی است به معنی عادت و طرز. (ی
ینگلغتنامه دهخداینگ . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 39000گزی جنوب باختری چکنه بالا، با 158 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالر
ججینلغتنامه دهخداججین .[ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران از بخش مرکزی شهرستان اردبیل . این ده در ده هزارگزی باختر اردبیل و دوازده هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به تبریز واقع شده
جینفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ] (اِ.) 1 - نوعی پارچة کتانی ضخیم و محکم که از آن لباس دوزند. 2 - شش عدد از هر چیز.