کپهخاک کاوشspoil pile, back dirtواژههای مصوب فرهنگستانخاک و دیگر مواد حاصل از کاوش در یک محوطة باستانی که غالباً از آنها برای پر کردن دوبارة تاشهها پس از اتمام کار استفاده میشود متـ . کپهخاک
جرمگیرdirt collector, mass haul curve1واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای در سامانة ترمز واگنهای باری برای جلوگیری از گذر مواد اضافی به شیر اطمینان (control valve)
دیرکderrick, DER, DERRواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای متشکل از مجموعهای از قرقرهها و بافهها و طنابها و دوارها و یک دکل و یک بازو که برای بلند کردن اجسام سنگین از آن استفاده میکنند متـ . دیرک بار cargo boom
کم ارزشدیکشنری فارسی به انگلیسیcheap, crap, dirt-cheap, fiddling, frivolous, low, low-grade, puny, trifling, truck
کپهخاک کاوشspoil pile, back dirtواژههای مصوب فرهنگستانخاک و دیگر مواد حاصل از کاوش در یک محوطة باستانی که غالباً از آنها برای پر کردن دوبارة تاشهها پس از اتمام کار استفاده میشود متـ . کپهخاک