جارختیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آلتی که به آن لباس آویزان میکنند.۲. قفسهای دردار که درون دیوار جاسازی میشود و در آن لباس میگذارند. * جالباسی.
جارستیلغتنامه دهخداجارستی . [ رَ ] (اِخ ) محمدبن جارست مقری که بنام جد خویش منسوب است . (الانساب سمعانی ).
جارستلغتنامه دهخداجارست . [ رَ ] (اِخ ) نام جد بکادبن محمد جارستی است . (الانساب سمعانی ). رجوع به الانساب سمعانی شود.
قلابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد رختآویز، جارختی، جالباسی، میخ طویله، بندِ شلوار، دار، گیره قلاب ماهیگیری، شکار
جامه گاهلغتنامه دهخداجامه گاه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) توشه خانه . جارختی . مکانی که جامه و رخت در آن نهند.
رخت کنفرهنگ انتشارات معین( ~. کَ) (اِمر.) اتاقی که در آن لباس از تن درآورند و در جارختی گذارند، جایی از گرمابه که در آن لباس ها را از تن درآورند.
رخت آویزلغتنامه دهخدارخت آویز. [ رَ ] (نف مرکب ) که رخت را بیاویزد. که لباس را بیاویزد. || (اِ مرکب )جارختی . میخ یا آویزه ای که بدان رخت آویزان کنند.